آیا “دخالت بشر دوستانه”ای هم میتواند وجود داشته باشد؟

چندی پیش مقاله ای اینترنتی.. لینک به مقاله(1) . در ایران امروز منتشر شد که در آن نویسنده ای پس از محکوم کردن حمله از طرف اسرائیل به توضیح و تشریح و تاریخچه مداخله بشردوستانه پرداخته و با ذکر نمونه هایی بظاهر موفق مانند دخالت آمریکا برای آزادی کویت…ایجاد منطقه پرواز ممنوع برای حفاظت از کردها… دخالت نظامی در بالکان و فشار غیرنظامی درمصروتونس را درمقابل نمونه لیبیایی آن گذارده واز آن نتیجه گرفته یا توجیح کرده است که : ” در مواردی میتوان دخالت بشردوستانه مصوب توسط سازمان ملل (2)و (3) و(4)و(6) را پذیرفت و روشنفکران باید حقایق را مطرح کنند وبجای ترساندن ازنمونه لیبیایی ذکر کنند که…  و الا… همگون با جمهوری اسلامی میشوند”…..

برای موفقیت یا عدم موفقیت هرنمونه از دخالت بشردوستانه اجمالا به بررسی نکاتی در هر مورد میپردازیم.

جنگ برای آزادی کویت:

جنگ برای آزادی کویت پای آمریکا را به منطقه باز تر و علنی تر کرد. این جای پا هنوز در مرزهایمان حضور دارد وهمیشه تهدیدی بالقوه برای ایران بوده و خواهد بود. صدام حسین نه فقط ضمنی و تلویحی بلکه علنی از آمریکاییها پیامی گرفت مبتنی برانفعال و عدم جانبداری ازطرفین در اختلافات دوجانبه با کویت…..چند روز قبل از حمله این بیانیه مشترک عدم مداخله را در اخبار آن زمان میتوان باز یافت. وی با اشتباه محاسبه بر اعلام “عدم دخالت در اختلافات منطقه ای” وقول انفعال آمریکا به کویت حمله کرد ولی پس از چند روز حکام کویت و عربستان با تعهد به پرداخت هزینه جنگ ویک لابیگری موفق(3)و(2) به تغییر جو سیاسی در واشنگتن شدند و با تغییری 180 درجه ای ازسیاست انفعال و چشم روی هم گذاردن… به مخالفت با این اقدام روی آوردن جبهه ای تشکیل شد و بلافاصله پس از هشدارهایی که موثر نبود این جنگ آغاز شد.

صدام تغییرات در واشنگتن را نتوانسته بود به سرعت لازم جذب کند. وقتی هم از ناچاری دستور عقب نشیتی از کویت داد دیگر دیر بود وهمه کاروانهای ارتش عراق در حال بازگشت تار و مار شدند. عکس های اتوبان مرگ و اجساد سوخته هزاران سرباز عراقی در حال فرار و بازگشت را درفضای جنگی موجود آنروز را بخاطر بیاوریم تا با اصل “مداخله بشر دوستانه” و یکی از نمونه های ذکر شده  بیشتر آشنا شویم. درعرف بین الملل همیشه   با فرار دشمن جنگ تمام است و آدم تسلیم شده یا در حال فرار دیگر جانش در امان است. مگر جنایتکارانی که شواهد کافی علیه اشان وجود دارد و مستحق محاکمه و مجازات باشند که باید دستگیر شوند ولی چگونه میشود این مسئله انسانی را در آن فضایی آنچنانی کنترل کرد؟

عراق شکست خورد وعقب نشینی کرد ولی همان شیوخ مال اندوز و زورگو به کویت بازگشتند و ازاندوخته های قدیم و نفت دوباره به جریان افتاده و از جیب مردم کویت باقی هزینه جنگ را بتدریج پرداختند که باز هم  بتوانند حکومت کنند.  جنگ کویت زمینه برخورد های پراکنده و تحریمهای بعدی علیه عراق را فراهم و تقویت کرد. میلیونها کودک عراقی بدون دارو و حتی شیرخشک جان سپردند که تا سقوط صدام این تحریمها و فشارها ادامه داشت.

اقتصاد عراق ویران شد وفشارش مستقیما به محرومین منتقل شدو نه به هیات حاکمه عراق.

منافع دخالتهای بشردوستانه تا این تاریخ بیشتر شامل امیر کویت و کمپانی های آمریکایی و اروپایی به جهت بازسازی کویت شده است تا مردم عادی کویت یا عراق. آنها تا زنده هستند باید آثار روحی و اقتصادی و اجتماعی جنگ و نداشتن عزیزان و سرپرستان خود راتحمل کنند.

آیا “روشنفکرایرانی” نباید به این نکات توجه کند که چه کسانی از این جنگ سود برده و چه کسانی مثل مردم عادی وبخصوص محرومین منطقه از این دخالتها فقط مصیبت اش را کشیده اند؟ و آن را روشنگری و حلاجی کند یامیتواند از آن بعنوان نمونه ( پیروز وموفق؟) دخالت یاد کند؟

 آیا کسی که به این نکات توجه کرد لزوما غرب ستیز است؟ آیا در خود جوامع غربی بخصوص روشنفکران و مترقی تر هایشان عقاید بهتری وجود ندارد که غرب زدگان از خود بیخود شده ما فقط باید مقلد وپیرو جنگ طلبان آنها باشند؟

 بنده درعین در آمریکا بودن طرفدارآمریکائیها وغربیهای ضد جنگ بوده و هستم و بنابراین غرب ستیز نیستم. صلح طلب هستم و خود را نیروی کمکی ایرانیان برای انساندوستان غرب میدانم. حضور فعال ایرانیان در جوامع ضد جنگ غربی هدیه مردم ما به غرب و کمک به پیشرفت اذهان عمومی در غرب است. در زمان جنگهای الکترونیک از راه دور با هواپیماهای بدون صدا و آنهم در ارتفاع پنجاه هزارفوتی بدون ترسیم ماهیت غیر انسانی  کشتار مردم بیدفاع روی زمین؟ استفاده مسئولانه و انسانی ازامکانات رسانه ای غرب برای ایرانیان در این موقعیت واجب است. اگر کسی مسئولیتی در راهنمایی کردن اطرافیان خود در جامعه میزبان حس میکند که کاری بسیارپسندیده و انسانی است . نه اینکه چون عقیده شخص یا اشخاصی ضد جنگ و منتقد جنگ طلبان غربی است صاحب عقیده لزوما “غرب ستیز”  است.

ایجاد منطقه پرواز ممنوع در عراق:

 یکی از پیامد های جنگ اول با عراق قیام خوش باورانه ولی بدفرجام کردها در شمال و شیعیان در جنوب بود.

 نیروی زمینی عراق قتل عام هایی را مرتکب شد که با وجود کشف صدها گور جمعی هنوز هم گورهایی از آن دوران سیاه کشف میشود. پس منطقه پرواز ممنوع مورد اشاره در مقاله در جلوگیری از قتل این قربانیان موثر نبود. وجودهریک از این گور ها بتنهایی نشانه از شکست این دخالت است که نتوانست کردها و شیعیان ناراضی را از گزند صدام حفظ کند.

نشانه از اینکه جنگ راهی بسوی صلح نیست و هزاران عوارض هم دیگر دارد و ذکر تنفر از جنگ تنزه طلبی نیست.

یکی دیگر از این پیامد ها ی این دخالت نظامی بنا بر گفته رئیس جمهور عراق کاک جلال طالبانی همراهی و مشارکت مجاهدین خلق ایران با نیروهای عراقی در سرکوبی اکراد بود. پس کجای این مداخله و پیامد های آن افتخار دارد و موفقیت است؟ کجای متهم شدن برخی از هم میهنان گول خورده ودرمانده ما در سرکوبی بنفع بعثی ها و صدام زیباست؟

مشاوران و مباشران اسرائیلی هم از فرصت استفاده کرده و به ترددات متعدد و مشکوکی در مرزهای ایران پرداختند. در آموزش و تسلیح بعضی از عمال خود و شکست خورده ها در منطقه  حتی با سرسخت ترین مارکسیست لنینیستهای دو آتشه پژاک سازش کنار آمدند واین گروهها هم بلافاصله به عملیاتی هم علیه ایران و هم علیه ترکیه پرداختند که گاها هنوز ادامه دارد. درجنگ حلوا خیر نمیکنند. فرصت طلبیها وبیعدالتیهاست که مجال بروزپیدا میکنند.

جنگ بالکان:

اگر چه میزان تلفات جانبی این جنگ به ذهنم نمیرسد و آمار دقیق قابل ذکری پیدا نکردم ولی هر یک نفرش هم زیادی است و وظیفه هر یک از آحاد بشری است که با “ضایعات جانبی”  که جنگ طلبان دوست دارند آنرا نام گذاری کنند مخالفت فعال و افشاگرانه داشته باشد.

تفاوتهای فرهنگی یک جامعه پلورالیست چند ملیتی قاطی شده و با سواد بالایی در قلب اروپا که همیشه گذرگاه تمدنهای متفاوتی هم بوده وتفاوتی که این جامعه با جوامع بسته ای مثل ایران یا لیبی دارد راچگونه و چرا باید نادیده گرفت؟

صربها و کرواتها حداقل در تشخیص منافع خود به سازش با مهاجمین و صندوق های رای درآمدند ولی رفتار رهبران ما چه در حاکمیت و چه در خارج آن مرا به یقین میرساند که در مجموع جامعه ما در تشخیص منافع خود مشکل دارد. مشکلی بسیار عظیم که بنظر میرسد دامن اپوزیسیون را هم فرا گرفته.

عدم وجود جنگهای پارتیزانی پیامد در بالکان خود دلیل بر صحت این تفاوت و این ادعاست. درمنطقه ما در عراق و افغانستان بمبگذاریهای کور انتحاری همچنان ادامه دارد. در بالکان کسی خود را پس از جنگ به کشتن نداد. سلفی ها بعثی ها و طرفداران القاعده درعراق هنوزهم به بهانه های مختلف قومی و فرهنگی خود آدم میکشند.هنوزپس از هشت سال به  کاروانهای زوار ایرانی و عزاداران شیعی حمله میکنند. صدام هر چه بدی میدید ازچشم ما ایرانیها میدید و سالها پس از مرگ او و رژیمش این مسئله هنوز دامنگیر ملت بیگناه عراق است.

چگونه تفاوت آنها که  در اروپا صندوق های رای رابسیار زود پذیرفتند و متعصبینی که بخیال کشتن مشرکین به خود کمربند انفجاری میبندند و خود را هم نابود میکنند برای ما میتواند نامحسوس باشد؟

تونس و مصر:

دیکتاتورهای تونس و مصرهیچ ادعای ایدولوژیک خاصی مثل ایران یا لیبی نداشتند.زرپرستان سکولاربعلت گسترده بودن مخالفت خیلی بسرعت با اولین موجها از پا درآمدند. غرب هم با وجود گسترده بودن حضور موثر و هوشیارانه مردم واقعیت موجود را پذیرفت وبا تمام قوا از رادیکالیزه شدن بیشتر جنبش ها با رضایت به سقوط این حکومتها جلوگیری کرد. دخالت بشردوستانه حداکثر به  فشار در ترک قدرت تبدیل شد. نسبتا کم هزینه. فشاری که بعلت شناخت از افراد وبوروکراسی و کار کردن با آنها درطول سالیان میسر شده است. این مسئله در مورد ایران به هیچ وجه صحت ندارد ونداشتن ارتباط گسترده و علنی با جمهوری اسلامی شرایط هر دو کشورمصر و تونس با ایران را غیر قابل مقایسه میسازد زیرا نفوذ غرب برای دخالت از زیر یا از بالا در هر دو نمونه بیشتر و بارز تر از ایران بوده است.

نویسنده این مقاله قسمتی از مقاله را به استدلال جلوگیری از مهاجرت ناراضیان به غرب اختصاص میدهد که غرب به این نتیجه رسیده !. دیدگاهی از چشم یک آمریکایی که این طرز فکر برای یک مهاجر با انصاف نادر و کمیاب است ولی در محافل نئوکانها و نزادپرستان بیشتروبه وفور یافت میشود ولی آنها هم نظرشان بسوی لاتین تبارهای بی پول و بی سواد است تا مهاجران ایرانی که اکثرا باسواد و متمول هستند… در قسمتی دیگر بخاطر پناه گرفتن بعضی پناه جویان ازشان انتظار دارد آنها هم انتقادهای خود از غرب را رها کنند والا غرب ستیزند و تنزه طلب و طرفدار قذافی ….گویا باید حرفهایی بزنند که به مزاق نیوکانها هم در این دوران حساس تغییر خوش بیاید.در جای دیگری نویسنده آگر چه بسیار کوتاه و مختصرولی اذعان میکند آمریکا و اسرائیل جنایت هم میکنند ولی بازدرعین حال بسرعت روی سخن و انتقادش با کسانی است که پس چرا به چین یا شوروی نرفته اند. یعنی در افشای جنایت ذکر شده وجنایتکار آنقدر کوشا نیست که در افشای کسانی که به جای چین و روسیه به غرب مهاجرت کرده “… و رطب میخورند و منع رطب خوردن میکنند”.

در بخش دیگری فاجعه در لیبی را منحصرا به عملکرد قذافی میداند و هر گونه مسئولیت تکرارآن در ایران را منحصرا بعهده حاکمیت در ایران قرار میدهد. من چنین فکری ندارم. مجموعه موزائیک سیاسی ایران است که در تمام مراحل آینده سیاسی ایران را رقم خواهد زد نه یک گروه و دو گروه ونه یک عامل و دو عامل. حتی ایرانیان ناراضی خارج از کشور. موضع گیری هر یک از اجزای این مجموعه که به هرطرفی ممکن است کشیده شود. با این بی تدبیری ها یا کینه توزیهای امثال این نویسنده بعضی برداشت خواهند کرد که باید در اولین فرصت باید کار را به اغتشاش کشید و مصلحین جهانی ! راهم  به کمک طلبید. مسئولیت ارتعاش هر نوع انرژی جنگ طلبانه و توجیه کلمه دخالت بشر دوستانه هم بعهده همه کسانی است که اینگونه امواج را انتشار میدهند و نه فقط حاکمیت.

در آن شرایط ویران چه فرقی میکند چه کسی مسئول و مقصر اصلی بوده یا هست؟  بجایش میتوانیم وباید فکر کنیم که چگونه میتوانیم از جنگی عظیم و نابرابر در میهنمان جلوگیری کنیم و تمام نیروی خود را در آن جهت بکار گیریم. چگونه میتوانیم از مشارکت جمع از داشتن بالاترین جمعیت وبلاگ نویس جهان بهره ببریم و جنگ که هیچ حتی از بروز تحریمها هم با براه انداختن کمپین های اینترنتی جلو گیری کنیم؟ دلیلی ندارد ما که این سوی جهان راحت باشیم و هواپیماهای مسافربری ایران آنسوی دنیا قطعات یدکی هواپیما یشان را با هزاران مشکل نتوانند تهیه کنند و جانشان در خطر باشد. دلیلی ندارد ارزاق عمومی گرانتر شود و در عین حال ما بیخود به خودغره شویم و ادعا کنیم که ما در اینجا پیشرفتهای شایانی کرده ایم ولی در عمل اثر نفوذ ما برای جلوگیری از جنگ صفر و یا زیر صفر باشد. آیا نداشتن یک جنبش مقتدرصلح طلبانه در خارج از کشوردر میان اپوزیسیون را هم میتوان به حاکمیت در ایران نسبت داد؟ مگر نه اینکه ماهیت فرصت طلبانه برخی از اپوزیسیون و داشتن چنین روشنفکرانی وتحلیلگرانی هم بخشی از واقعیت سیاسی دوران ماست.

هر گونه تحریمی که ملت ایران را بجای معدود حاکمیت آزار دهد غیر انسانی است و شامل مداخله بشردوستانه نمیشود. هر گونه تحریمی بازپس از مدتی بی اثرمیشود وباید رها شود یا مشکلتر شود. در نهایت این مسیر به درگیری بیشتر و اعمال قدرت نظامی ختم میشود. تنها در موارد محدودی مثل آفریقای جنوبی آنهم با یک رهبری خاص و زبده و پیچیده در شرایط خاص آنهم در یک مقطع کوتاه این تحریمها موفق بوده است.

با وجود عملیات نظامی در لیبی لبنان غزه عراق افغانستان که شاهدش بوده ایم که تر و خشک را با هم سوزانده اند مطرح کردن این که باید دقت کنیم سازمان ملل تصویب کند یا فکر کنیم میتوانیم اوضاع را از همین لوس آنجلس کنترل کنیم…طرح این موضوع اساسا بی مسولیتی است وتشدید فضای جنگ طلبی. تقریبا در همه جامسئله جان غیر نظامیان جدی گرفته نشده است. همیشه راههای ارتباطی پالایشگاهها کارخانجات تولیدی و زیر ساختها را اول بمباران کرده و میکنند. باید حواسمان جمع باشد که فقر عمومی در کنار نارضایتی عمومی و انحطاط اخلاق وانحطاط دینداری واقعی مبتنی بر تقواوپرهیز…و نداشتن رهبری مشخص  بسیاری از ترمز های موجود در جامعه را در مقایسه با سال 57 از بین برده است و این مسئولیت ما را باید دوچندان کند.

سیاست از دور فریاد” لنگش کن” سر دادن:

اینکه یک عده در خارج بنشینند و از جان و مال دیگران مایه بگذارند پدیده جدیدی نیست. در دوران ستم شاهی هم عده ای در کنفدراسیون مثل همین نویسنده فقط چنین میکردند. با پوتین های سربازی در سالن اجتماعات های دانشگاههای غرب بالا و پایین میپریدند و با شور برای مردم ایران برنامه مبارزاتی میریختند.برخی چپ های دو آتشه دیروزند که تبدیل به راستهای افراطی امروزشده اند. پس از انقلاب دوران کوتاهی از بهار آزادی را در ایران گذراندند ولی خیلی زود وبا شروع عریان شدن خشونتهای پس از انقلاب همراه سایر سران عافیت جو به غرب بازگشتند که باز فریاد “لنگش کن” را از راه دور برای مبارزان جنبش های خونین دهه شصت ادامه دهند. در تهییج توده های سازمانی از تقدیم جان توده ها هم برای اهدافشان باکی نداشتنه وهنوز هم ندارند. البته خوشبختانه مبارزه مسلحانه از مد افتاده ولی متاسفانه در فضای سیاسی امروز تبیین مداخله بشردوستانه و توجیه “خسارات جانبی” که مورد نظربزرگان جهان است آنهم از راه دوربرایشان هزینه ای ندارد و همش منفعت است. هر چه هم با مطرح کردن این حرفها معروفتر بشوند استفاده اشان بیشتراست.

نتیجه:

 این مسائل بیش از همه چیز عواقب جانبی موضع گیری های دولت آمریکا وبخصوص مصاحبه اخیر هیلاری کلینتون(3)  است که جریانی سازمان یافته میخواهد به هرقیمتی جانشین جمهوری اسلامی باشد. اخلاق را بنفع و نظر خود تفسیر میکنند و تا آنجا پیش میروند که میگویند برای جلوگیری از خونریزی بیشتر… گاهی جنگ لازم است.نسخه جنگ برای جلوگیری از جنگ!. و… راه خود را باز میکنند اگر لازم شد با خارجی در سرنگونی همکاری کنند.

سخنان هیلاری کلینتون که ما آماده ایم و منتظریک از دعوت اپوزیسیون ایران! هر فرصت طلب و هر ناآگاهی را بفکر و هوس می اندازد. دوست داشتن صندلی قدرت و شهرت درفطرت ودر طبیعت بشراست و اگر این جریانات فرصت طلب هم با دخالت غرب به قدرت برسند بدون تغییر بنیادی در مردم و در تحمل یکدیگر و بدون مشارکت فعال مردم تعویض هیئت حاکمه تغییری پایدار در سرنوشت مردم ما پدید نخواهد آورد

.سکولارهای زورگوو فاسد هم کم نبوده اند. زورگویی و فساد انحصار به دسته و گروه خاصی ندارد. تغییر درونی در خود وباز بودن به امکان تغییر درونی در دیگران امکانات بیشتری فراهم میکند.

Transformation

تحول از درون

 این کلمه در فرهنگ غرب  و پدیده ای بنام توبه و امید به توبه و راه را برای توبه دیگران باز گذاشتن درفرهنگ ما تعبیری نزدیک بهم دارند. آدمهای بد هم کارای خوب ممکنه بکنند همچنان که آدمهای خوب هم ممکنه خطا و جنایت درعصبانیت یا سهل انگاری مرتکب شوند

اشکال این تحلیلها اینه که بعضی چنان در کینه و تنفر گروهی خود غرقند که بدیهیات را هم نمیبینند.  هر کس که موجودیت کسی را بخطر بیندازد حق متقابل به آن کس داده است که او هم پیشدستی کند.

در دعواهای درون چهارچوب های مرزهای شناخته شده بین المللی اگرکسی از خارجی کمک بگیرد تاپیروز شود و معمولا ناچارا باید در اخبار هم به خارجی کمک برساند تا زودتر پیروز شود و….هزار تا کار دیگرهم باید بکند…. معمولا در همه جهان… به اینها اتهام جاسوس و خائن میدهند.این عرف و قانون معمول در جهان است.ما هر کجا که باشیم باید به قانون آنجا عمل کنیم ولی درعین حال خود را ملزم به نوکری و جاسوسی ندانیم به خاطر یک لقمه نان( و یا طمع به یک مملکت). بخصوص ما دو ملیتی ها که در این باره مسئولیت مضاعفی داریم.

“امروز با سقوط اکثر دیکتاتوری‌ها در مناطق مختلف دنیا، بیداری مردم جهان، گسترش موج آزادیخواهی و دسترسی وسیع به تکنولوژی اطلاعاتی، و فراهم شدن زمینه «مداخله بشردوستانه»، سازمان ملل نباید مردم بی‌دفاع را در برابر تهدید‌های دیکتاتورهای بی‌رحمی چون قذافی و اسد و صالح، تنها بگذارد.” و”….، مداخله بشردوستانه باید شکلی عملی از اجرای «بیانیه حقوق بشر سازمان ملل متحد» باشد. بنابراین نیاز به تعریف دقیق و روشن و شکل عملی و اجرایی ترآن دارد.”.

چرا اینقدراعتماد زیادی به سازمان ملل متحد دارید ؟ با امراض مزمن مصلحت طلبی وبی عملی ونداشتن قدرت اجرایی در دفاع از مظلومان سر بزنگاه و علم کردن حق وتو در دفاع از قدرتمندان؟  اسرائیل در غزه با بمبهای خوشه ای و کشتار بیش از 1100 نفرفلسطینی که فقط 13 نفرشان ازمبارزان حماس بودند وبقیه از مردم عادی کودکان و سالخوردگان بودند جنایت کرد. گزارش سازمان ملل حاکی ازوقوع جنایت علیه بشریت وتنبیه جمعی و محکوم کردن هدف گیری کارخانه های برق و منابع آب وکارخانجات خصوصی و مدارس و بیمارستانها بود. چند نفر از مسببین این فجایع محاکمه و محکوم شده اند که اعتماد من نوعی را به این سازمان و دخالتهایش جلب کند؟

  در لیبی قتل عام سربازان طرفدار قذافی چندین بار گزارش شده است و کل عملیات با دخالت و مصوبه این سازمان شروع شده است. معمر قذافی زنده دستگیر شد وحداقل یکساعت و نیم پس از دستگیری زنده بود(4). در گزارشات دیگری گفته شد تحرکات کاروان قذافی بعنوان یک کاروان مظنون از دو هفته قبل با ماهواره ها کاملا زیر نظر بود ولی میگویند ارتباط جنگجویان در صحنه با نیروهای ناتو در آن یک ساعت و نیم حساس قطع بود!!!!. علاوه بر تلفنهای همراه بیسیم های مجهز و پیشرفته هم در فیلم ها دیده میشود که حتی ارتباط مستقیم جهت تقاضای پوشش هوایی داشته اند. چگونه این عاملین اجرای مصوبات سازمان ملل پیش بینی لازم را برای روز حمله نکرده بودند که حاکمیت قانون مورد نظر آقایان را محقق کنند نه حاکمیت بی قانونی وتوحش را از دوستان غرب محقق کنند. علاوه بر فیلم های تلویزیونی فیلم نادر دیگری وجود دارد که در صحنه دیگری یکی از اوباش نظم جدید جهانی چاقو به مقعدش فرو میکند.(4) سازمان ملل متحد و بازوهای اجرایی آن هر جا تخلفات توسط دوستانشان باشد آنرا نادیده میگیرند. مثل حقیقت وجود این ویدیوها را. چرا اگر با چشم تیزبین آن را حلاجی کنیم غرب ستیزیم؟ یا ناراحت از سقوط قذافی؟

 داشتن حق حیات و مداوا تا زمان محاکمه عادلانه جزیی از حقوق بشر نیست یا چرا بد اجرا شدنش نباید موجبات نگرانی این آقایی که معلوم نیست اینروزها علمدار چه عقیده ای و چه کسانی شده است را فراهم  کند ولی نگرانی ایشان بعکس این است که نکند با تبلیغات و هیاهو مردم ایران از ترس لیبیایی شدن(ما که ندیدیم)از ترس تن به دیکتاتوری بدهند وتامین نظرات ایشان به تعویق بیفتد….. بنظر من اگردراین قضایا و توطئه ها هوشیار باشیم و گرفتارنفس خود نباشیم ممکن است از فرصتهایی کم هزینه ترو مطمئن ترهم برخوردارشویم. آگاهی و مشارکت عمومی به هر حال لازم است.

آنچه مسلم است تغییرات پایدار و بنیادی به یکباره و با هیجانات و آنهم با دخالت خارجی و تحلیلهایی سطحی و منفعت جویانه ایجاد نمیشوند.

تضمین جان اسیر و حتی خوشرفتاری با اسیر پس از دستگیری یک اصل مسلم اسلامی است در همه فرقه ها ولازم الاجراست برای تمام مسلمانان چون دستور مشترک قرآنی است.انقلابیون لیبی به دستورات قرآنی خود بی توجه بوده و هستند. آنها علاوه بر ظاهرا مسلمان بودن همچنان خصوصیتهای قومی قبیله ای وفرهنگی سنتی خود را هم با خود حمل میکنند و در تمییز دادن و تفکیک آنها هم آکاهی چندانی ندارند. ولی مگر میشود که روشنفکر بی غرض و مرض آگاه عصر اینترنت این وحشی گری ها را بسادگی بپای اسلام یا مسلمانها بنویسد؟

اینها آمریکایی نیستند که زبان ما را ندانند و نفهمند. متولد و تحصیلکرده در ایران هستند و میشود حدس زد با دانستن زبان فارسی احتمالا ضمانت جان اسیررا چند باری شنیده اند. دنبال نکردن دشمن پس از فرار را با حدس نزدیک به یقین شنیده اند ویا حداقل بگوییم میتوانستند بسادگی تحقیق کنند و دیگر هرگز نگویند “مذهب علاوه بر عامل وحدت عامل تخاصم و جنگ هم بوده است”.

تحمیق خلایق در لحضات هیجان با گفتن آنچه که دوست دارند بشنوند یا از دیدگاه فرصت طلبانه به منابع فکری دیگران حمله کردن ویا کینه توزانه و غیض و مرض به قضایا نگاه کردن که در انحصار مذهبیون متعصب نیست. یک درد همگانی است که اینجا هم مشاهده میکنیم.

ذکر اینکه مسلمانها همیشه درگیری داخلی داشته اند و علی ابن ابیطالب در یکروز چند هزار نفر از خوارج(؟) را از دم تیغ گذراند جز فرصت طلبی چه میتواند باشد؟ مگر این حرفها و دستور ها در قرآن تنهاکتاب تمامی فرق اسلامی آمده است که شما چنین بگوئید؟ این همان تکرارمطالب اسلام ستیزان و محافظه کاران جدید دربرخی از محافل معلوم الحال نیست و خیال کرده اید که مطلب جدیدی کشف کرده اید و ما هم کمبود شنویدن آن را داریم؟  کدامین کشیش و خاخام مترقی وآگاه و منصف هم چنین مطلبی را مطرح کرده و به اوردوگاه نئوکانها افتاده؟

 نه مسلمانها همیشه در گیری داخلی داشته اند و آنهم همه مسلمانها که شما میگوئید درگیری داخلی داشته اند نه علی ابن ابیطالب چنین کاری کرد و نه آن مسئله ای که شما قاطی کرده اید به مسئله خوارج مربوط میشد. همیشه حتی در سخت ترین بحرانها و شرایط مردان خدا وجودداشته اند. عارفان بحق و مومنین راستین که نه دست به دنیا آلودند که نیاز به در گیری داشته باشند و نه به فرصت طلبی و پاپولیسم گرقتار شدند که مثل این نویسنده نان را به نرخ روز بخورند.

مردم ما هوشیاری و خویشتنداری خود را در روزراهپیمایی سکوت از روزهای سبز نشان دادند و همین سکوت و سکون موقت امروز هم میتواند از نشانه های بلوغ سیاسی باشد. عاشقانه امیدوارباشیم و فعالانه بکوشیم و تبلیغ کنیم که چنین بماند تا اوضاعی دیگروافقی جدیدتر پدید آید. این خونریزی در ایران میتواند صدها بار بیش از لیبی باشد وممکن است دهها سال طول کشد که متوقف شود ویا هرگز تا پایان آخرین قطره نفت متوقف نشود وآنروزهم یک ویرانه تحویلمان بدهند. وقتی بدهند که دیگر هیچ نمانده باشد. آنوقت اگر همه هم همراه نویسنده بگویند که فقط تقصیر خامنه ای بوده و اینگونه تحلیلهای ایشان هم را در این موقعیت از یاد ها برود ویا در انحصار معدودی از نخبگان باقی بماند آیا چیزی از عمق مصیبت ما کم میکند؟ دعوا سر لحاف ملاست . مگر الان سر حل مسائل سومالی که هیچی ندارد دعواست؟ جوانانش هم امنیت تمام دریاهای اطراف را از دنیا سلب کرده اند. سالهاست بدون حکومت همدیگر را میکشند و چون منابع قابل توجهی ندارند هیچکس ناراحت حل مسائلشان نیست.

 مردم را از جنگ و دخالت خارجی و عواقب آن بترسانیم و هشدار دهیم که اینها فقط به فکر عافیت خود و دنبالچه های داخلی خود هستند ونه هیچ چیز دیگری. غرب و ناتو بیشتر در فکر منافع فروش و نو شدن ابزار و ادوات جنگی و قراردادهای نو سازی وفروش خدمات تکنولوژی و تامین انرژی ارزان فسیلی و ادامه سلطه گری هستند تا احیا و اجرای حقوق بشر.

نترسیم از اینکه انگ غرب ستیزی بخوریم و گول نخوریم چرا که در غرب هم صداهای مختلفی وجود دارد.

در عین حالی که باید جهانی فکر کنیم و استانداردهای جهانی حقوق بشری را رعایت کنیم. اصول ملی واستانداردهای حقوقی هر کشوری را بخصوص ایران را بعنوان وطن اولمان رعایت کنیم و اگر میخواهیم برگردیم یا برنگردیم حاضر به ویرانی آن نباشیم.

 اگر دگردیسی یک آدم افراطی از چپ به راست(مثل اینجا) یا بالعکس یک آدم افراطی فقط در تیم آنطرفی ها.. نتیجه میدهد باید افراط گرایی را هدف حملات خود قرار دهیم و بر نفس خود فائق شویم.

در پایان پاسخ سوال بالا این است که بله دخالت بشر دوستانه وجود داشته و دارد ولی نه آنچه که شما در نظر دارید.

 میلیونها فعال اجتماعی و دردمند و دلسوز وعاشق در غرب هم همینکار را میکنند ولی صدایشان به جایی نمیرسد.

صدای آنها باشید . آنها که فعالیت ها یشان را و وظایفشاشان را از یاد نمیبرند و فعالیتشان را هم محتاج و منوط به این شخص و آن مطلب و آن یکی مصوبه جدیدترسازمان ملل نکرده و نمیکنند.

شما هم که زبانشان را میفهمید و دوستدار همکاری با غرب هستید با آنها همکاری کنید و از امکانات وسائل ارتباط جمعی غرب بسود مشارکت همگانی بسود آبادانی و پیشرفت و بسود صلح بخصوص اینروزها بهره گیرید. آنوقت تهمت غرب زدگی امثال من هم بر شما موثر نخواهد بود. چون با بخشی از غرب همسوو همگام شده اید. بخش فهمیده تروآگاه ترغرب.

من در غرب یاد گرفته ام که… “هیچ نیرویی عظیم تر ونیرومند تر از یک ایده نیست وقتی زمان آن فرا رسیده باشد.”… و مفتخرم که غرب را هم با چشم بیطرف نگاه کرده ام که توانسته ام مطلبی یاد بگیرم.

 مادرزمانه را سزارین نکنید که عوارض جانبی اش رانه شما ونه دیگران میتوانند کنترل کنند . بهایش را کوچک و بزرگ ملت ایران خواهند پرداخت و شما خارجه نشینان نیم گزندی از بدبختی هاهی مردم داخل هم نخواهید داشت.

مقاله فوق متاسفانه درتوجیه دخالت خارجی به بهانه های بشردوستانه است.

وظیفه داریم بهانه ای برای زورمندان فراهم نکنیم که کشور ما را به جهت نزدیکی یا دوری ازاسرائیل یا به جرم معدود حاکمان ناباب… یا داشتن منابع طبیعی مورد تاخت و تاز قراردهند و تا تغییری کیفی در صحنه بین المللی ندیده ایم که واقعا دعوا سرحقوق بشر است و سر لحاف ملا نیست باید ضمن تشکر! بخواهیم فعلا جاهای آسانتر که تحت نفوذشان است و بدون خونریزی میتوانند تاثیر گذار باشند مثل بحرین و عربستان و یمن را تاثیر بگذارند و درست بکنند تا شاید گذشت زمان موقعیتهای و بهتروراههای کم هزینه تر برای بهبود از وضع فعلی فراهم کند.

مطلب را با ذکر اینکه مجله اینترنتی ایران امروزکه مقاله مذکور را انتشار داده ولی جوابهای مخالف را سانسور کرده و میکند خاتمه میدهم. اول هفت نظر موافق و سه نظر مخالف داشت.آلان بدتر هم شده. هشت نظر موافق این مقاله بدون هیچ نظری از مخالفین این مقاله کم عمقی وپوچی ادعاهای این سایت را نشان میدهد.  نظر من برای سه بار و یک نظر مخالف دیگر از دوستان من در نقد این مطلب را چاپ نکرده که هیچ. جوابگو هم نبوده و نیستند. نظرات موافق گاهی چاپلوسانه و حتی همراه با حتاکی به دیگران بخصوص در دو سه مورد اسم آوردن و هتاکی به شخص اکبر گنجی را چاپ کرده اند.ولی جوابهای کوتاه مرا جواب هم ندادند…..به اساسنامه اشان نگاه میکنم میبینم از همان مختصر”اصول” هم خلاف کرده اند زیرا این مقاله در سایت های دیگر منجمله روزآنلاین هم با تیتر مشابهی چاپ شده….جالب است بدانم این خلافکاری مخالف اصول ایران امروز با دخالت یا اصرار نویسنده و تعویض تیترآن جهت انتشار هر چه بیشتر وآنهم به هرقیمتی صورت گرفته و یا این “ایران امروز” است که از همان اصول چاپ شده خود بعللی عدول کرده است ودانسته اصول یک صفحه ای منتشر شده خود را زیر پا گذاشته؟

  همه نظریات مخالف سانسور میشوند. نظرات موافق حتی گنگ و یکطرفه و بدون اسم چاپ میشوند الا یک اسم معروفی که اسم و رسم دار است و میشود از این معروفیت استفاده برد… .این مسائل موجباتی را فراهم کرد که به ایجاد یک سایت شخصی سرعت بخشیدم و از این جهت ندانسته باعث خیر شدند.
عدوشود سبب خیر اگر خدا خواهد.
این دوستان که هنوز به قدرت نرسیده چنین میکنند وای به فردایمان…چقدرخوب شد درک این جمع ازمفاهیم دمکراسی و مدرنیته و پلورالیسم را هم یاد گرفتیم !!!.

1- لنینک مستقیم به مقاله مورد نقد:

http://politic.iran-emrooz.net/index.php?/politic/more/33007/

2-تلویزیون کانادا بی سی بی 1992

 http://archives.cbc.ca/war_conflict/1991_gulf_war/clips/3132/

3-

 تلویزیون راشا تی وی 2011

http://www.youtube.com/watch?v=RRXiFxRsKFM&feature=related

4- لینکی که قذافی زنده را نشان میدهد.

http://www.youtube.com/watch?v=PgsOy41tLAo&skipcontrinter=1

5- لینک به مصاحبه بی بی سی با هیلاری کلینتون در دو جا:

http://www.youtube.com/watch?v=-lKP4BLXE7I&feature=related

و…

6- لینک به فیلم چاقو فرو کردن درمقعد قذافی:

http://www.facebook.com/#!/photo.php?v=191097400965577

Pin It on Pinterest