برداشتی در توضیح و تفکیک حدیث

   حدیث اگرچه به معنای سنتی آن نقل قول از پیامبر و ائمه است ولی همه ناپرهیزکارانی که به تاریخ اعتماد میکنند نیز با آن ممکن است گمراه شوند. هر بشر و تاریخدانی برداشت خود را مینویسد نه لزوما تاریخ که بیشتر ثبت روایت برندگان است و بهمین جهت تاریخ ما در باره نادرشاه- چنگیزخان- تیمورلنگ با تاریخ هندیان و اقوام مغول تفاوت دارد. انقلاب ایران پس از صنعت چاپ و فیلم عکس رخ داده شاهدان زنده هم داریم ولی آیا هرگز توانسته به روایت و فهم مشترکی از آن برسیم؟

در قرآن “بشر” موجودی ناسپاس- فراموشکار- فرصت طلب- قانون شکن- متجاوز و جایزالخطا معرفی شده مگر به تقوی آراسته شده و بتواند در اختیار و آزادی کامل سعادت ابدی خود را رقم زند. از چنین موجودی با جنین درجه بالایی از خطا رعایت انصاف  در نقل قول آنهم پس از قرن ها نمیتوان انتظار داشت. هر کس می تواند با انتخاب خود از پذیرفتن صد در صدی نقل قول بشری اجتناب کرده و نوع بشر را جائزالخطا فرض کند.

تاریخچه حدیث در اسلام
اولین کتاب جمع آوری حدیث در تاریخ اسلام دو قرن پس از هجرت توسط صحیح بخاری در بخارا. افغانستان فعلی شهری از ایران بزرگ قدیمی نوشته شده و امروزه شیعه و سنی اسیر حدیث هستند. هر دو گروه هنگامی به مشعرالحرام میرسند متحدا به نماد شیطان در حرکتی سمبولیک سنگ میزنند که در احکام حج قرآن نیست و سبب تمسخر کسانی میشوند که نمادین بودن این حرکت را نمی فهمند. هیچکدام در قرآن تدبر نمیکنند که میگوید “هنگامی که به (همان مکان) رسیدید ذکر خدا زیاد کنید”. سنی با دست بسته و شیعه با حالت خبردار به نماز می ایستاده و یکدیگر را نفی کرده در قرآن  تدبر نمیکنند که میگوید نماز را با خضوع و خشوع بخوانید و هر دو برداشت درست است. یکدیگر را نمیفهمند که ایرانی خبردار برایش نشانه ای از احترام است و عرب جنگجو دست بسته خضوع و خشوع را درک میکند. قرآن هر دو را میفهمه ولی هیچیک از دو نه یکدیگررا میفهمند و نه در قرآن تدبر میکنند که چکونه اختلافات خود را حل کنند.

توجه که نه فقط بخاری بلکه هر چهار محدث بزرگ اسلام یا ایرانی بوده اند و یا ایرانی تبار. آیا نوشتاری کردن حدیث و پخش آن عکس العملی طبیعی و فرهنگی از 200 سال فرهنگ خشونت اعراب بوده که خوی جنگچویی و تجاوز و خواسته کشور گشایی و غنیمت گیری را در پوسته ای منحد کننده بنام خدا و الله و اسلام عرضه میکرده اند؟ بررسی این مسئله نیاز به تاریخ (نوشته بشر) داشته که از ورود به آن در این صفحه حتما باید پرهیز کرد.

تا  پیش از حدیث بخاری نقل قول هایی شفاهی گاهی تا ده نسل (هر نسل 20 سال) وجود دارد. منابع حدیث به این صورت هستند که با نقل قولی بطور مثال بخاری از “حسن” اهل بخارا از “حسین” که مقیم قندهار بوده ولی در سفری که به نجف داشته با شخصی بنام عمر ملافات کرده بوده که از وی چنین شنیده که “غلامی” بنام ” عثمان بن محسن” از کنیزی بنام حفصه که از عالمی بنام “یحیی” شنیده بوده که پیامبر چنین گفته است. تا همین حد سخیف و عجیب.

همین نقل قولهای شفاهی نوشته شده توسط بخاری منبع مستندی شد برای همه…! هم سنی و هم شیعه تا قرون سوم تا پنجم که سه محدث مورد اعتماد شیعیان طوسی صدوق و کلینی ظهور و کتب حدیث خود را منتشر کردند. متخصصین حدیث  در حوزه ها علمی (؟) بنام “رجال” برای شناخت راویان حدیث و تعیین صحیح و ضعیف احادیث بر اساس راستگویی و دروغگویی ناقلان شفاهی و علم (؟) دیگری هم بنام علم درایه (!) جهت خرد ورزی و نتیجه گیری درست از این منابع! بنیاد گذاردند که کسی گمراه نشود!!!.  از آن بدتر عده ای هم بنام اماله نویس که دنباله رو و شاگرد اساتید خود بوده زحمت نوشتن اساتید خود را تقبل کرده و بسیاری از احادیث کنونی توسط اماله نویسان (شاگردان) نوشته شده

با وجود گستردگی جغرافیایی در دویست سال اول اسلام قرآن کتابی کامل (2) تلقی میشد که هرکس به میزان عقل و درک خود به همان  تعلیمات بسیار ساده عمل میکرد. 60-65 حکم قرآنی بجای 6000 احکام کنونی در رساله ها

 پس از مکتوب شدن حدیث متخصصین جدید بنا بر مختصات فرهنگی و سلایق خود احادیث را دسته بندی و طبقه بندی کردند. صنعت چاپ نبود و هرکسی به سلیقه و میل خود در باز نویسی احادیث (نه قرآن که هنوز یکیست) چیزی به آن اضافه و کسر می کرد که جناح و فرقه دیگری را به دروغ گویی متهم کند احادیث به مشترک ونامشترک در شیعه و سنی و “ضعیف” و “قوی” نیز طبقه بندی شدند و هر فرقه ای حدیث مورد علاقه خود را قوی و احادیث دیگران را ضعیف خواند

با این مشفولیات جدید دیگر کسی بجز معدودی قرآن را نخواند. وقت و حوصله و دلیلی برای بررسی اینهمه مسائل فوق تخصصی بجز برای متخصصین وجود نداشت. تفاوتهای قومی و فرهنگی اقوام مختلف مسلمان در احادیث مختلف و گاه متضاد با یکدیگر متجلی شد. عالمان هر فرقه ای در بحث هایی فراتر از آنچه قرآن عرضه کرده بود به خلاف دستور (3) وارد شدند و حقانیت فرقه خود را با نقل حدیث های مختلف با دیگران در رقابت و مسابقه ای بی پایان و بیهوده گذاشتند که هنوز گرفتارش هستیم

با سلسله صفویان و رسمیت یافتن مذهب تشیع در ایران وبا انتشار بحارالانوار علامه مجلسی تولید انبوه حدیث به اوج رسید. علامه مجلسی اعلام کرد  وی کاری به صحت و سقم احادیث ندارد و مجموعه ای از همه آنچه در کتب و اذهان عمومی است گرد آوری کرده است. گویی خریدار دست به نقد کیلویی مانند دربار صفوی هوش و عقل و وجدان علامه را چنان ربوده بوده که به وی فرصت مقایسه آن با قرآن را فراهم نکرده بود. با وجود این سلب مسئولیت بسیار زیرکانه بزرگترین شکاف درون اسلام شکاف سنی و شیعه  به برکت وجود سله و جایزه های فراوان صفویان بعنوان سیاستی ملی در مقابله با امپراطوری عظیم عثمانی شکل گرفته بود

حدیث بشری در غیر مسلمانان
در تصویری بزرگتر حدیث بشری مشکل تمامی بشریت است.حتی سکولار ها هم آنچنانکه در پایین میبینید تنها با حدیث بشری- تاریخ گزینشی است که میتوانند تنفرپراکنی کنند. مشکل  استناد به گفته های پدران فکری خود و یا استناد به تاریخ مورد پسند و دلخوا خود در همه ناپرهیزکاران مشترک و راهی بسوی گمراهی ست
برادران مسیحی هم بسیاری از اعتقادات خود را از حدیث میگیرند.  تثلیث (اعتقاد به تثلیث: پدر. پسر. روح القدس) به تعبیر روحانیون امروز دقیقا حدیث   و برداشتی بشری و تنها قراردادی از کلیسا در زمان کنستانتین امپراطور روم 400 سال پس از میلاد مسیح (ع) است !.  خوردن گوشت خوک که در بسیاری از فرق مسیحی رایج است یر اساس برداشتی کاملا بشری از حدیثی بیرون از کتب مقدس استوار شده است که در آن عیسی (ع) میفرماید “آنچه از دهان تان خارج میشود از آنچه فرو میدهید مهم تر است”.  پرهیز از مصرف گوشت خوک هنوز در تورات که بخش اول انجیل است نیز وجود دارد ولی کسی به آن توجه نمی کند.  عیسی (ع) در انجیل خود را یک ربای یهودی با حرفه نجاری معرفی میکند که مورد بی مهری سازمان مذهبی زمان خود قرار گرفته. آیا یک ربای یهودی گوشت غیر کاشر و یا گوشت خوک می خورد  در حالی که هنوز در تورات تحریم آن موجود است؟

عموم مردم استناد به  بزرگان قوم وحدیث گذشتگان را که راحت تر است بجای تحقیق انتخاب کرده اند زیرا عوام ترجیح میدهند از رهبران مورد اعتماد خود مسئله ای را بشنوند تا زحمت تحقیق را بر خود هموار کنند. دنبال کشیش مشاور ربای و رهبری میگردند که آنچه دوست دارند بشنوند میگوید. رهبران نیز طبیعتا آنچه محبوب است میگویند که بتوانند رهبریت خود را حفظ کنند..

قرآن خود را کتابی ساده و همه فهم (منبع) ولی کامل (4) دانسته و ذکر میکند همه تنها به “کتاب” خود سوال میشویم. همه پیامبران را در ارتباط با وحی دانسته و داشتن سوالی در اینباره را به پرسیدن از خودشان اهل ذکر پیروان و علمای دیگر کتب آسمانی (5) رجوع می دهد.
سلب مسئولیت: این نوشته و برداشت کاملا بشریست. از بشری خطاکار کم حافظه مثل همه و تنها جهت برانگیختن تفکر و تدبر. نویسنده هیچگونه تحصیل رسمی در این زمینه ها نداشته و مدعی تخصصی نیست و تنها حاصل تجربیات خود را در تعقیب علاقه ای شخصی به تحقیق دست اول آن را منتشر کرده است. هر کس مسئول خود است و باید از هدیه الهی “خرد” برای خود استفاده کند

منابع قرآنی در نکوهش حدیث ( ح د ی ث)  کامل و ابدی بودن قرآن

 (1) برخی موارد استفاده از کلمه حدیث در قرآن

 المراسلات….آیه شماره 50      77:50

فَبِأَیِّ حَدِیثٍ بَعْدَهُ یُؤْمِنُونَ        پس به کدامین حدیث پس از ایمان روی می ‏آورند؟

7:185        اعراف… آیه شماره 185

أَوَلَمْ یَنظُرُواْ فِی مَلَکُوتِ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ وَمَا خَلَقَ اللّهُ مِن شَیْءٍ وَأَنْ عَسَى أَن یَکُونَ قَدِ اقْتَرَبَ أَجَلُهُمْ فَبِأَیِّ حَدِیثٍ بَعْدَهُ یُؤْمِنُونَ

آیا در ملکوت آسمانها و زمین و هر چیزى که خدا آفریده است ننگریسته ‏اند و اینکه شاید هنگام مرگشان نزدیک شده باشد پس به کدام حدیث پس از ایمان (خدا و رستاخیز در قرآن) روی می ‏آورند؟

31:6               لقمان…آیه شماره 6

وَمِنَ النَّاسِ مَن یَشْتَرِی لَهْوَ الْحَدِیثِ لِیُضِلَّ عَن سَبِیلِ اللَّهِ بِغَیْرِ عِلْمٍ وَیَتَّخِذَهَا هُزُوًا أُولَئِکَ لَهُمْ عَذَابٌ مُّهِینٌ

بعضی از مردم سخنان باطل و بیهوده حدیث را خریداری می‏کنند تا مردم را از روی جهل و نادانی گمراه سازند، و آیات الهی را به استهزا و سخره گیرند، برای آنها عذابی خوار کننده خواهد بود

45:6        الجاثیه……..آیه شماره 6

تِلْکَ آیَاتُ اللَّهِ نَتْلُوهَا عَلَیْکَ بِالْحَقِّ فَبِأَیِّ حَدِیثٍ بَعْدَ اللَّهِ وَآیَاتِهِ یُؤْمِنُونَ

این آیات الهى است که به حق بر تو می‏خوانیم پس به کدامین حدیث بعد از خداوند و آیات او ایمان می‏آورند؟

یکی ار آیات در کامل بودن قرآن (2)

               انعام………آیه شماره 38

هيچ جنبنده‏ اي در زمين و هيچ پرنده ‏اي كه با دو بال خود پرواز ميكند نيست مگر اينكه امت هائي همانند شما هستند، ما هيچ چيز را در اين كتاب فروگذار نكرديم، سپس همگي به سوي پروردگارشان محشور مي‏گردند

َمَا مِن دَآبَّةٍ فِي الأَرْضِ وَلاَ طَائِرٍ يَطِيرُ بِجَنَاحَيْهِ إِلاَّ أُمَمٌ أَمْثَالُكُم مَّا فَرَّطْنَا فِي الكِتَابِ مِن شَيْءٍ ثُمَّ إِلَى رَبِّهِمْ يُحْشَرُون

منع تحریف و تغییر(ابدی) با لعن آنان که نفعی در این میان دارند (3)

بقره………آیه شماره 79

پس واى بر كسانى كه كتاب تحریف شده ای را با دستهاى خود می‏نويسند سپس می‏گويند اين از جانب خداست تا بدان بهاى ناچيزى به دست آورند پس واى بر ايشان از آنچه دستهايشان نوشته و واى بر ايشان از آنچه از اين راه به دست مى ‏آورند

فَوَيْلٌ لِّلَّذِينَ يَكْتُبُونَ الْكِتَابَ بِأَيْدِيهِمْ ثُمَّ يَقُولُونَ هَذَا مِنْ عِندِ اللّهِ لِيَشْتَرُواْ بِهِ ثَمَنًا قَلِيلًا فَوَيْلٌ لَّهُم مِّمَّا كَتَبَتْ أَيْدِيهِمْ وَوَيْلٌ لَّهُمْ مِّمَّا يَكْسِبُونَ

(4) تکرار یک آیه دوبار: پیامبران بدون وحی نبوده و اگر نمیدانید از علمای آنان بپرسید

(16:43)  نحل… آیه 43

و پيش از تو نیز جز مردانى كه به آنان وحى میکرديم گسيل نداشتيم اگر نمیدانید از پژوهندگان كتابهاى آسمانى جويا شويد

وَمَا أَرْسَلْنَا مِنْ قَبْلِكَ إِلَّا رِجَالًا نُوحِي إِلَيْهِمْ فَاسْأَلُوا أَهْلَ الذِّكْرِ إِنْ كُنْتُمْ لَا تَعْلَمُونَ

(انبیا… آیه  7 (21:7

و پيش از تو نيز جز مردانى را كه به آنان وحى میکرديم گسيل نداشتيم اگر نمیدانید از پژوهندگان كتابهاى آسمانى جویا شوید

وَمَا أَرْسَلْنَا قَبْلَكَ إِلَّا رِجَالًا نُوحِي إِلَيْهِمْ فَاسْأَلُوا أَهْلَ الذِّكْرِ إِنْ كُنْتُمْ لَا تَعْلَمُونَ

:گمراهی نوع بشر با “حدیث بشری” حتی از دیدگاهی ضد خرافی یا ضدمذهبی

 .نقل قول هایی از تاریخ که نه فقط طرفداران بلکه مخالفان ناپرهیزکار را نیز گمراه کرده فراوانند
 آیا میدانند امالی نویس کسی است که برداشت خود را از معلمی نوشته و نه خودش قابل قابل اعتماده و نه معلمش؟ و هر دو بشر جایزالخطا؟
چگونه باور کنیم نقل قول ها بدرستی انجام شده و اعتقادات زن ستیزانه رایج قطعا به خود پیامبر و نه ناقلان آن در طول تاریخ میرسد؟

مثالی از منابع اصلی حدیث: نقل قول های شفاهی 12 نسل پیش از نوشته شدن. شیخ صدوق -ابن بابویه ملقب به “رئیس المحدثین” از بزرگان اربعه حدیث در میان شیعیان 305-381 مدفون در شهر ری
محمد گفت حدیث کردن ما را ابو سعید حسن عدوی که گفت: حدیث کرد ما را یوسف ابویعقوب که گفت: حدیث کرد مرا ابوعلی اسماعیل که گفت: حدیث کرد مارا ابوجعفر احمد مکی که گفت: حدیث کرد ما را عمروپسر حفص از اسحاق پسر نجیح از حصیب از مجاهد از ابی سعید خدری که گفت: رسول خدا به علی پسر ابی طالب سفارش کرد و گفت: دوغ سرکه و گشنیز و سیب ترش ممنوع کن ! گفت: چرا یا رسول الله؟ فرمود: چون رحم از از این چهار عامل عقیم میشود و اولادی نمی آورد درحالی که حصیر کف خانه از زن نازا بهتر است

امالی شیخ صدوق، برگ ۸۹۱. (وی آغازگر امالی نویسی – شاگردی مطالب شفاهی استادی را نوشتن و بصورت کتاب منتشر کردن بوده و امالی نویسانی چون شیخ مفید (شاگرد او) ناصر کبیر اطروش سید مرتضی و طوسی پس از وی کتب امالی دارند. عالمان علم رجال قرار است ناقلان هریک از 12 نفر فوق را شناسایی کرده بما بگویند کدام صادق و کدام دروغگو بوده و عالمان درایه آن را با عقل و درایت بشری خود بسنجند) 

 

:سه نمونه سه نظر (شفا- طبری- نویسنده) از حدیث بشری

شچاع الدین شفا: “طبری می نویسد ” سعید ابن عاص” لشگری راهی گرگان نمود . مردم آنجا از راه صلح آمدند . سپس 100 هزار درهم خراج و گاه 200 هزار درهم خراج به اعراب میدادند . لیکن قرارداد از طرف ایرانیان برهم خورد و آنان از دادن خراج به مدینه سرباز زدند و کافر شدند . یکی از شهرهای کرانه جنوب شرقی دریای خزر شهر “تمیشه” کردکوی امروزی بود که به سختی با سپاه اعراب نبرد کرد “سعید عاص” شهر را محاصره کرد و آنگاه که آذوقه شهر به اتمام رسید مردم از گرسنگی زنهار (امان ) خواستند . به آن شرط که سپاه “سعید ابن عاص” مردمان شهر را نکشد . لیکن بعد از عقد قرار داد سعید تمام مردمان شهر به جز یک نفر را در دره ای گرد آورد و تمام افراد شهر را از لب تیغ گذراند. در این کشتار عبدالله پسر عمر- عبدالله پسرعباس- عبدالله پسر زیبر- حسن ابن علی ( امام حسن ) – حسین ابن علی ( امام حسین ) در راس لشگر اعراب قرار داشتند”. شجاع الدین شفا از کجا قطعیت داره که طبری چنین گفته؟ حتی فرضا طبری هم گفته باشه از کجا معلوم درست شنیده؟

در نبود سواد و صنعت چاپ هر کسی در بازنویسی نسخه خطی و ترجمه نظر و برداشت خود را اعمال و دخل و تصرف میکرده بهمین جهت دهها نسخه خطی متفاوت و حتی متضاد از کتب قدیمی خطی وجود دارند.  کسی میتواند با قطعیت محکمه پسندی شهادت دهد کدامیک دقیق تر و صحیح ترهستند؟
مهم تر این که چگونه پخش کنندگان اینگونه مطالب بسیار قدیمی ولی غیرقابل ثابت کردن در این زمان و از رسانه های “بودجه مخالفت” به بزرگ کردن اسامی حسن و حسین بن علی پرداخته اند؟
هدف بر آشفتن خشم و تعمیق شکاف و برانگیختن تضادهای درونی است و یا شناخت و درمان درد خرافات؟
درد خرافات درد مزمن و بسیار قدیمی و فرهنگی است که باید با کوششی همگانی بدون برانگیختن احساسات و تحقیر تفکری درمان شود. لازمه گفتار نیک گفتن بزبانی است که شانس پذیرش آن را بالا ببرد نه پایین و تنها کردار نیک است که میتواند به هضم آن گفتار کمک کند و هر دو: هم گفتار و هم کردار پنداری نیک می طلبند
همه (نوع بشر – جائزالخطا) مشکل دارند. اگر امثال شجاع الدین شفا هم با “حدیث” گمراه نمیشدند شاید در قرآن می دیدند که هیچ پیامبری معصوم نیست تا چه برسد به نوادگان آنها. در قرآن تنها “صداقت در بیان وحی” ذکر شده و نه معصومیت هیچ پیامبری

 

“گمراهی با تاریخ نوع دیگری از حدیث بشری:  “حمله اعراب مسلمان به طبرستان به رهبری هبیره شیبانی

بعد از امام علی معاویه روی کار آمد و سرکوب و فتوحات ادامه داشت . او می نویسد در یکی از جنگها در نواحی خوارزم عربان شمار بسیار زیادی اسیر گرفتند . زمستان و سرما بود . در راه بازگشت رختهای ایرانیان از آنان گرفته و کنده شد .عده کثیری از اسیران از سرما و یخ تلف شدند . پس از تمام فتوحات تنها گیلان و مازندران که طبرستان نامیده میشد در زمان معاویه تن به باجگذاری نداد و شورشی شدند و کفر می وزریدند . بلاذری درباره آنان میگوید : “جمیع اهل طبرستان حرب بودند” . در یکی از لشگر کشی اعراب مسلمان به طبرستان به رهبری “هبیره شیبانی” 10 هزار جنگجوی مسلمان راهی آنجا شدند . ولی دیلمان راه را در نواحی کوهستانی بر روی لشگر اعراب بست . جنگ درگرفت و 10 هزار نفر لشگریان اسلام کشته شدند به صورتی که حتی یک نفر هم نتوانست به کوفه و شام برگردد . تاریخ نویسان عرب از این واقعه به عنوان یکی از فجیع ترین جنگهای اسلام نام میبردند و مینویسند : مسلمانان کثیری در نبرد با مردمان طبرستان به شهادت رسیدند.

پس از معاویه در نیمه سال 60 هجری پسرش یزید به خلافت رسید . سپس جنگ های کربلا و کشته شدند امام حسین و یارانش . سپس عبدالله زیبر در مکه بر ضد یزید شورید و رسما به خلافت مکه رسید .سال 63 هجری سال مرگ یزید نیز بود.

سال 78 هجری که “عبدالملک” اختیار مطلق در امور ایران و عراق را به “حجاج ابن یوسف ثقفی” داد . وی “عبیدالله ابن ابی بکره” را به حاکمیت سیستان گذاشت و “مهلب ابی صفره” را به حاکمیت خراسان گماشت . “عبیدال”له به دستور “حلاج” به کابلستان لشگر کشید ولی کابلشاه او را در دره های قندهار به دام انداخت و محاصره نمود کابلشاه از او درخواست 500 هزار درهم خسارت جنگی برای شروع کننده جنگ نمود و همچنین تعهد دهند دیگر به ملک آنان تجاوز نکنند . لیکن سپاه عرب نپذیرفت و جنگ آغاز شد . اکثر سپاه اعراب کشته شدند و خود عبیدالله مجبور به فرار شد که در راه بیابان از پای در آمد و همگان کشته شدند . حجاج برای جبران این فاجعه برای سپاه خدا مجبور به لشگر کشی بزرگی با 40 هزار تن از شیعیان کوفه و بصره شد . فرمانده این لشگر “عبدالرحمان پسر محمد ابن اشعث” بود . او با سپاهش وارد کابلستان شد و پس از فتوحاتی از در صلح با آنان در آمد و به گفتگو پرداخت . لیکن حجاج از این کار او به خشم آمد و او را سرزنش نمود . سپس جنگی میان هردو درگرفت که در حدود 3 سال در عراق به طول انجامید . و هزاران کشته برجای گذاشت . سرانجام “عبدالرحمان” شکست خورد و به کابلستان فرار کرد . کابلشاه وی را گرفت و تسلیم حجاج نمود و پاداش 1میلیون درهمی دریافت کرد و همچنین حجاج متعهد شد که سپاه اعراب وارد کابلستان نشود و باعث کشته شدن افراد آنجا نگردد .سپس حجاج بنای امپراتوری عرب را که به نام خدا و دین اسلام به دست آمده بود پایه گذاشت و مرزهای این امپراتوری را سامان داد . او سیستم مالیاتی کشورش را که از ایرانیان گرفته میشد را مرتب نمود . بیت المال را که از غنایم جنگی ایرانیان به دست آمده بود را بین عربها تقسیم کرد . حجاج در سال 78 هجری سیستم اداری کشور را به گفته بلاذری از زرتشتیان پارسی گرفت و در آنجا اجرا کرد.

تاریخ بخارا در مورد رفتار مسلمانان با ایرانیان اینگونه می نویسد

بیکند شهری بود از سغد . سغد مرکز تجاری بین المللی در شرق ایران در زمان ساسانیان بود و شهری بسیار زیبا و ثروتمند “اندربیکند” مردی بود که وی را دو دختر با جمال ( زیبا ) داشت . ” ورقا ابن نصر ” فرمانده سپاه اعراب هر دو دختر را از خانه بیرون کشید . مرد ایرانی گفت : در میان این شهر بزرگ چرا دختران مرا میبری ؟ ورقا پاسخی نداد . مرد بجست و کاردی بر وی بزد . ورقا زخمی شد ولی کشته نشد . چون خبر به قتیبه رسید . گفته شد که همه شهر “حرب” هستند . در نتیجه شهر به کلی منهدم گشت . مردان قادر به جنگ قتل عام گشتند و اموال شهر به تصرف در آمد . سپس کشتار سمرقند و خوارزم شد . بعد از آن گرگان به محاصره “یزید مهلب” در آمد . طبری مینویسد او با الله پیمان بست که به مناسبت این مبارزه طولانی ایرانیان طبرستان با اسلام و کشتن عده زیادی از مسلمانان در آنجا آنقدر از مردمان آنها خواهد کشت که خونشان به جریان بیافتد و آسیاب ها بگردش درافتد و با خون آنها گندم و نان بپزند . محاصره بعد از 7 ماه به پایان رسید . یزید مهلب 1000 نفر را در دره ای برد و همگان را قتل عام نمود . ولی خونشان به جریان نیافتاد . لیکن دستور داد آب را به خونها ببندند تا جریان بیافتد گزارش این نبرد حاکی از آن است که 14000 هزار ترک در شبه جزیره و 40000 تن ایرانی در نبرد گرگان کشته شدند و هزاران اسیر بدست آمد و 30 میلیون درهم غنائم بدست آمد . که یک پنجم آن به مبلغ 6 میلیون درهم راهی دمشق شد . بدین ترتیب آخرین منطقه از ایران ( طبرستان ) به زیر یوق سپاه مسلمان عرب در آمد.

 

عکس از حدیث چاپ شده ای در فواید صلوات 1390 در ورودی مسجد جامع کرمان نزدیک حوزه علمیه.  جایی محل تردد مدرسین ومتخصصین شهر در علوم “رجال” و “درایه” که قرار بود حدیث را طبقه بندی کنه. سلام و درود فرستادن به کسی چه ربطی به هدف انگیزش پیامبران (ایجاد قسط توسط مردم) دارد؟
چرا باید بین خداپرستان اختلاف ایجاد کنیم؟
مگر نه اینکه قرآن عمل صالح = کردار نیک مبنای بهشت قرار داده شده؟
چه نفعی دارد بجای اتحاد با دیگر خداپرستان در کار نیک به اختلاف با آنها در این سلام فرستادنهای تکراری دامن بزنیم؟
خود پیغمبر چنین کاری میکرد؟  وی در تکبیر و تعظیم خدا بود و یا به خودش درود میفرستاد؟ وی چرا چنین حرفی بزند که اهل گناهان کبیره را هم بخطر سلام و درودی بر خود شفاعت کند در حالی که این زندگی با همه اختیارات و آزادی هایش تنها گذرگاهی موقتی برای انتخاب چگونگی زندگی ابدی است؟

 حدیث در خدمت قهرمان سازی و شخصیت پرستی فرهنگی ایرانیان
قرآن در خطاب به پیامبر:”بگو من آدمی مثل شما هستم”.و یا آیات فراوانی که بین پیامبران خدا “فرق” نگذارید. همه یک ماموریت دارند و دین همگی اسلام دین تسلیم به خدا بوده و دین.فقط  یکی است. همان دین یحیی و ابراهیم و نوح و موسی و عیسی(ع)…. و “در دین خود غلو نکنید”.”به دین خود مغرور نشوید”. 


نه فقط از عذاب قبر در قرآن اصلا گفتگویی نیست بلکه به صراحت گفته شده “اضافه نکنید!” – “دین خدا را سخت تر نکنید”.                                                                      در قرآن “پس از مرگ در حالتی شبیه خواب خواهید بود” (گذشت زمان را نمی فهمید؟). “خدا میتواند حتی نوک انگشتان شما را هم باز سازی کند”.
 “وقتی بیدار شدید یکدیگر را خواهید دید. و بر آنچه شاهد بوده اید شهادت خواهید داد”. در آن زمان کور و کر و لال باشید ولی هرکس نتیجه عمل خود را خواهد دید و نه دیگران”. “کسی برای هیچ کس دیگری بدون اجازه خداوند کاری نمیتواند کند”. “نه پسر برای پدر یا پدر برای پسر”. “روزی که بهانه پیروی از راه گذشتگان و بت هایی که برای خود ساخته اید قابل قبول نخواهد بود” را با چه نقل قول هایی عوض کرده ایم … ؟ 

ا

در جستجوی گوگل فارسی برای “حقیقت در قرآن” به سایت ذیل بنام اهل البیت رسیدم. در سایت گفته شد که مطلب قرآنی ندارد ولی کلمه “حقیقت” از عبارت جستجو شده را برداشته و مرا به این حدیث بشری رسانید
گویا سو تفاهمی بین حضرت علی و کمیل ابن زیاد بیش نبوده. سلسله ای از علمای حدیث آن را از یکدیگر نقل کرده اند تا به ما رسیده است
در حدیث پس از چند پرسش و پاسخ نهایتا حضرت علی پاسخ آن را به علتی (شاید نفهمیدن! شاید خسته شدن از دست سوالات پی در پی کمیل!. خدا داند!) به آینده موکول کرده است

Pin It on Pinterest