آخرین خبر: این ویدیوی جنجالی از کانال یوتوب او حذف شده. همینطوری بمونه تا هر کسی که اینجا آمد هم بدونه که چگونه این آزادی خواهان (!) هم با حذف صورت مسئله میخواهند مسئله حل کن یاشند
در این ویدیو خودش هم اذعان داره که مشکل حجاب فراتر از مسئله غیرقانونی بودن مسئله ای فرهنگی هم هست چرا وقتی به راه حل میرسه برای حل یک مسئله فرهنگی میخواد با سیاست آنهم با سیاست زورکی و دخالت خارجی مسئله را حل کنه؟
خروج از ایران و رسیدن پای این خانم به لوس آنجلس شروع سینرژی خاصی بود. به منزل کس و کسانی وارد شد که قبل از آن هم در ماجراجویی های سیاسی از کنفدراسیون گرفته تا جنجال های فرقه ای پس از انقلاب و آتش آن را گرم نگه داشتن حتی با هیزم دوستان و خویشان و عزیزان و همفکران. پیشقراولان و اساتید “لنگش کن” در سیاست. بی استانداردترین چپ هایی که در عشق شهرت از جراتم و خیانت های مطبوعات بختیاری گذشت کردند که مطرح باشند و به جای ماجراجویی هایی که به جان دیگران در ایران انجامید این بار به “کار فرهنگی” بپردازند.
کار فرهنگی کردن به هزینه رسانه های وابسته به بودجه مخالفت تبدیل شده به مبارزه ای فرهنگی آنهم در جهت شعارهای نخ نما شده دهه 50 و 60 میلادی آمریکا در حقوق زنان و به اسم فعال یا کوشنده حقوق زن
سه چهار بار این ویدیو را نگاه کردم ببینم تناسب جواب طولانی خانم علینژاد با سوال خبرنگار چه بود…ماشالله آنقدر هیجان داره و از کلمات زیبایی هم استفاده میکنه که آدم در دردهای مشترک با او غرق میشه بطوری که بار اول و دوم امکان نداشت بفهمم جواب ایشان با سوال خبرنگار هیچ تناسبی نداشت.
فیش حقوقی مسیح علینژاد مستقیم از خزانه داری آمریکا
ایشون علاوه بر حقوق و مزایا برای برنامه تابلت در صدای آمریکا مستقیما از خزانه داری آمریکا هم سالی300000 هزار دلار در چهار فقره مختلف پول دریافت کرده اند. کتابشون هم که در راستای سیاست آمریکا به انگلیسی نوشته شده باید درآمد خوبی داشته باشه. اگر این جنجال سازی ها نبود آیا ایشون حتی درآمد یک پرستار بچه ساعتی ده دلار هم میتوانست برای خودش دست و پا کنه؟
مسیح علینژاد استعداد جوان دیگری که در فضای سیاسی خارج کشور پرپرشد.
از نسل خبرنگاران شجاع جوانی که میتوانستد برای مقاصد بزرگتر و اهدف های عالیتری از همین شور و هیجان و خواسته مطرح شدنشان استفاده کنند.
میتوانست کمکی باشه برای آنها که آگاهانه کمکش کردند و کارت خبرنگاری اش را برایش صادر کردند و نه برای آنهایی که باطلش کردند.
اکنون متاسفانه نتیجه کار ایشون در جهت منافع گروه دوم و تخطئه همان گونه جواز دادن هاست
Muhammad Sahimi‘s face book page, 2-12-2018
مصادره حرکت اعتراضی خانمها در ایران به نام مسیح علی نژاد و امثال او
دوستان: ۱۴ ماه پس از انقلاب حجاب خانمها در ایران اجباری شد. از آن زمان بسیاری از خانم به اجباری بودن حجاب اعتراض کرده اند، با آن مبارزه کرده اند، برای مبارزه هزینه داده اند، و غیره. پس از آنکه چند خانم جوان شجاع در ملأ عام حجاب خودرا برداشتند، و به دنبال آن چند خانم دیگر هم همان کار را تکرار کردند که منجر به دستگیری برخی آن آنها شد، ناگهان و مطابق معمول برخی در خارج از ایران این حرکت اعتراضی را برای خود و یا آن کسانی که از آنها حمایت میکنند مصادره کردند. مطلب زیر را برای من توسط یکی از دوستان با ایمیل فرستاده شده بود. من نام نویسنده را که یکی از فعالان دانشجویی شجاع است میدانم، ولی چون این مطلب را در اینترنت پیدا نکردم، و بنا بر این مطمئن نیستم که ایشان میخواهد این مطلب برای عموم منتشر شود، از ذکر نام ایشان خوداری میکنم. من با آنچه که ایشان نوشته اند موافقم، و آنرا عیناً در اینجا تکرار میکنم:
این روزها بخشی از فعالان خارج کشور تلاش میکنند تا مبارزه زنان ایرانی با حجاب اجباری را به عنوان نتیجه عملکرد خود معرفی کنند. مسیح علینژاد پر سروصداترین آنهاست که از امکانات رسانهای قوی در صدای آمریکا و تلوزیون من و تو برخوردار است. درباره کمپینهای علینژاد از سوی فعالان حقوق زنان در داخل ایران که تجربه واقعی فعالیت مدنی را دارند، نقدهای جدی مطرح شده است. بسیاری معتقدند کمپین او نوعی اسلکتیویزم است (به معنای فعالیت آنلاین، کم هزینه و کم اثر) و کارکردش تخلیه انرژی مخاطبان و کاهش اثرگذاری واقعی آنها.
اما نقد مهم دیگری هم نسبت به چنین کمپینهایی وجود دارد. در پس پرده، آنها مشغول فروش تلاشهای داخلی به خریداران غربی هستند. ارتزاق از رنج و زحمت مردم داخل ایران تا آنجا گسترش یافته که میتوان بی اغراق از شکل گیری صنعت حقوق بشر سخن گفت. به استثنای معدودی از فعالان شریف این حوزه که دغدغهای جز محافظت از شهروندان ایرانی ندارند، بخش مشهورتری از فعالان امتیازات و امکانات قابل توجهی از این مسیر به دست آوردهاند.
همین چند روز پیش بود که برخی از قراردادهای دولت آمریکا با فعالان این حوزه منتشر شد. یک مورد که مربوط به کمپینر مورد بحث ما یعنی مسیح علینژاد بود شامل دستمزدی ۲۳۰ هزاردلاری بود. اما مساله نه صرفا کسب درآمد به واسطه تلاش دیگران، بلکه مصادره یک جنبش حقوق مدنی ست که در داخل ایران با قبول هزینههای زیاد برای ابتدایی ترین خواستههایش میجنگد.
انتشار کتاب زندگینامه مسیح علینژاد با نام «باد در موهایم: نبرد من برای آزادی در ایران امروز» به اندازه کافی گویای چنین تلاشی برای مصادره جنبش دفاع از حجاب اختیاری ست؛ انتساب تلاشهایی که تاریخی ۳۶ ساله دارند به شخصی که دست کم تا پیش از خروج از ایران نسبتی با این تلاشها نداشته. و البته نوشتن کتابی به زبان انگلیسی نشان میدهد مخاطب او نه ایرانیان بلکه خوانندگان غربی اند. دختران خیابان انقلاب که این روزها بازداشت و راهی دادگاه میشوند، برای مصرف کنندگان خارج نشین چیزی جز تصاویر قابل فروش نیستند. میشود با نام آنها قراردادهای پر سود بست، به پارلمانهای اروپایی رفت، برنامههای اختصاصی در صدای آمریکا و دیگر تلوزیونها گرفت و به نام «نبرد من» کتاب منتشر کرد.
شاید تصور کنید که هرچند این کار رذالتی اخلاقی ست ولی آسیبی به زنان ایران نمیزند. اما باید به دو نکته توجه کرد. اولا در صورت گره خوردن تلاشهای داخلی با ادعاهای علینژاد، برخورد قوه قضاییه و نیروهای امنیتی با معترضان سخت تر و شدیدتر خواهد شد. امثال علینژاد نه تنها کمکی به این فعالیتها نمیتوانند بکنند بلکه باعث ایجاد هزینه برای فعالان داخل خواهند شد. دوما، علینژاد و دوستانش به گرفتن قراردادهای مالی و مطرح کردن نام خود بسنده نمیکنند. چنین امتیازاتی هرگز بیدلیل نصیب این افراد نمیشود. آنها وقتی میتوانند این امتیازات را دریافت کنند که کالایی قابل استفاده به طرف مقابل، یعنی خریدار غربی ارائه کنند.
به یاد بیاوریم که مسیح علینژاد یک خط سیر مشخص را همواره طی میکند. به نام دفاع از حقوق زنان و حقوق بشر، مشغول ضربه زدن به تحول خواهان ایران است و نه محافظهکاران. مثلا در پی اعتراضات اخیر به زبان انگلیسی جواد ظریف را متهم به دروغگویی میکند و میگوید او همیشه دروغگوست. تمرکز حملات علینژاد و دوستانش بر ظریف و تیم مذاکرات دیپلماتیک ایران قطعا ارتباطی به مساله حقوق بشر ندارد. هدف او صرفا مشروعیت زدایی از تیمی ست که به دنبال بهبود روابط ایران با جهان و حل مشکل تحریم هاست. علینژاد و دوستانش البته مقامات غربی را هم تحت فشار قرار میدهند. او با همکاری شخصیتها و رسانههای نژادپرست و اسلام ستیز، هر سیاست مدار غربی را که به روابط با ایران علاقه دارد تحت فشار میگذارند و میخواهند به خاطر حقوق بشر روابطشان را با ایران قطع کنند. این الگوی رفتاری همه ویرانیطلبان است. خواست ضربه به ایران به نام دفاع از حقوق مردم ایران!
علینژاد و افرادی مانند او مبارزات داخلی را مصادره و به قراردادهای پرسود میرسند، شرکای ایران ستیزشان به ایران ضربه میزنند، دختران خیابان انقلاب به زندان میروند، و مردم ایران طعم تلخ مشکلات اقتصادی را میچشند. درست به همین دلیل است که دفاع این کاسبان حقوق بشر از مردم ایران، نه به سود ما بلکه دقیقا به ضرر ماست.
Muhammad Sahimi‘s face book page, 1-3-2019
پروژهای به نام “رضا پهلوی-مسیح علینژاد”
دوستان سلام: “کتابی” در تهران منتشر شده است به نام “فتنه” که درباره جنبش سبز است که آقای خامنهای به آن “فتنه” میگفت. برای معرفی این “کتاب” بخش کوچک و گزینش شدهای از صحبتهای آقای خامنهای در سال ۱۳۸۸ را منتشر کرده اند. در این سخنان که دو دقیقه است آقای خامنهای صحبتهایی را از ملاقات خود با مهندس میر حسین موسوی نقل قول میکند و به آنها پاسخ میدهد. دستگاه تبلیغاتی “دولت پنهان” نیز همچون هر سال، در سالروز ۹ دی، روزی که “دولت پنهان” با لشگر کشی بسیجی خیابانهای تهران را اشغال کرد تا به “فتنه” خاتمه دهد، مشغول دروغ گویی و تهمت زدن درباره جنبش سبز و رهبران شریف آن میباشد.
پس از انتشار این کلیپ دو دقیقهای گزینشی و اطلاع میر حسین از آن، ایشان پیشنهاد کرد که فیلم و یا نوار کامل ملاقات ایشان با آقای خامنهای منتشر شود تا مردم از آن مطلع شوند. فکری است بسیار خوب، چون مستقل از اینکه آیا هنوز جنبش سبز و وقایع سال ۱۳۸۸ تاثیری بر شرایط کشور داشته باشند یا خیر، مردم حق دارند از تمامی آنچه که گذشته آگاه شوند.
این تقاضای میرحسین ترس را در اپوزیسیون قلابی ایجاد کرد. آنها از محبوبیت میرحسین میترسند. آنها میخواهند تظاهر کنند که دیگر هیچ امیدی به داخل نیست. به وبسایت “دماوند” نگاه کنید تا ببینید یکی از گرداننگان آن چگونه به میر حسین بخاطر این پیشنهاد فحاشی و حمله میکند. معصومه علی نژاد قمی، یا همان فرصت طلب شناخته شده، مسیح علی نژاد، هم بلافاصله پا به میدان گذاشت و توییت زیر را فرستاد [عکس توییت از صفحه خانم فرشیده خانوم است]، و میر حسین را مورد بازجویی قرار داد. این زن فرصت طلب در توهم است که در جایگاهی است که انسان و رهبر شریفی مانند میرحسین را زیر سوال قرار دهد. او میترسد که این مذاکرات منتشر شود. چرا؟ بخاطر اینکه انتشار کامل آن باردیگر صداقت، وفاداری به عهد، و دفاع میرحسین از حقوق مردم را با روشنی تمام به نمایش خواهد گذارد. این برای آنهایی که ادعا میکنند دیگر هیچ امیدی به داخل نیست، و بخصوص برای فرصت طلب بی دانشی مانند علی نژاد خوش آیند نیست. جالب است که از کلمه “ما” هم استفاده میکند، چون خودرا در سطح رهبر و نماینده مردم میبیند.
تبلیغ برای مسیح علی نژاد که از اروپا به آمریکا آورده شد، پولهای هنگفتی از طرف صدای آمریکا به او برای “برنامه سازی” داده شد، برنامه در صدای آمریکا به او داده شد، و مسائل دیگر همگی بخشی از یک پروژه برای رهبری سازی برای ایران است. همین حرف درباره رضا پهلوی، منتظر السلطنه، هم صدق میکند. نگاه کنید چگونه دستگاه تبلیغاتی فارسی آمریکا برای هردو تبلیغ میکند. نگاه کنید ببینید زنی که تحصیلات انچنانی ندارد در، بعنوان مثال، دانشگاه جرج تاون “سخنرانی” میکند. اخیرا هم که علی نژاد به منتظر السلطنه گفت که باید با هم کار کنند.
ولی با همه این امکانات، با همه این تبلیغات، و با همه کوشششهای دستهای پنهان و آشکار برای رهبری سازی، هنوز همه اینها از پیر مردی به نام میر حسین [۷۶ ساله] که هشت سال است به همراه همسر گرامی خود خانم دکتر زهرا رهنورد و آقای مهدی کروبی در زندان خانگی است وحشت دارند. هنوز تا نام میر حسین مطرح میشود از جا میپرند. اگر ایشان دیگر مهم نیست، پس چرا اینهمه حمله، ترس، و وحشت؟
مردم ایران در نظام ولایت فقیه تحت ستم هستند. ولی باید هوشیار باشیم که دیگران برای ما رهبر نسازند. اینگونه رهبری سازی برای ما در گذشته انجام شد، و برای کشورهای دیگر نیز انجام شده است، و نتیجه آنها بدون استثنا فاجعه بوده است.